مطلب 5 ( جایی گاهی برای یک ذهن چاق )

 

جايي گاهي براي يك ذهن چاق

 

صبحانه / ناهار/ چاي  ... و در موارد خاص  : صبحانه / ميان وعده / ناهار / چاي / شام  و يك ليوان نوشيدني گرم قبل از خواب .

چقدر به تغذيه بدن خوشبخت مان مي رسيم ؟ كداميك از ما به ذهن خود نیز همين قدر اهميت مي دهد ؟ تفاوت در كجاست !؟

 چقدر تغذیه بدن مهم تر از ذهن است ؟

مي توان گفت ادامه حيات به بدن وابسته است ولی اين طوري فقط مي توانيم به زندگي مادی يا دنیایی خود ادامه دهيم ، حتي اگر ذهنمان كاملا گرسنگي بكشد و به حال خودش رها شود.!!

اما در آن سو اگر به بدنمان بي توجهي كنيم ، " طبيعت" عواقب وخيمي مثل درد و ناراحتي و كسالت و شايد بدتر از آن مريضي برايمان ايجاد خواهد كرد و اين علائم ما را در ارتباط با وظيفه اي كه نسبت به بدنمان داريم آگاه  مي سازد . زنگ خطر در اين مورد سریع به صدا در مي آيد و به ياد مي اندازد كه براي سلامتي مجدد و درمان بيماري كوشا باشيم.

يك لحظه ، فقط يك لحظه تصور كنيد كه كنترل بدنتان به دست خودتان بود :

يك نفر با گريه مي گويد : خداي من ، امروز صبح يادم رفت قلبم را كوك كنم ، 3 ساعته كه ايستاده !!

يا شخصي ديگر مي گويد :‌امروز عصر نمي تونم با شما بيام پياده روي ، بيشتر از 11 تا شام باقي مونده كه میخوام سريع به هضم اونها برسم ، از هفته قبل مجبور بودم عقبشون بندازم !!! سرم خيلي شلوغ بود !!

و همين طور عزيز ديگري می گفت : 2 روز است كه به علت مشغله زياد فراموش كردم پلك بزنم ، از درد چشم دارم مي ميرم .

هدف از اين مثال ها این بود كه بگويم  عواقب بي توجهي به بدن را می توان به وضوح دید و حس کرد ولی بد نبود اگر ذهن هم مثل بدن مرئي و ملموس بود !

اين طوري مي توانستيم آن را نزد دكتر ببريم و بخواهيم كه معاينه اش كند.

داخلي /روز /مطب دكتر ( دكتر با حس خوب و لبخند )   ( مريض بر عكس دكتر مضطرب و نگران )

دكتر: با ذهنت تا دير وقت چي كار مي كردي؟ چه غذايي به آن دادي؟ رنگش پريده و نبضش هم خيلي ضعيفه!!!

مريض: خيلي وقته كه غذاي منظم بهش ندادم . آخرین وعده  يه كم شيريني خورده!

دكتر: what ؟ شيريني ؟؟

مريض: یه تصویر ...؟ویه نامه عاشقانه!

دكتر: به به !! حدس مي زدم شیرینی تر باشه! خب حالا يادت باشه اگر همين روند را پيش بگيري يعني

باهمین شلختگی‌ذهنت را فريب بدي تمام دندون هاش خراب ميشه و دچار سوء هاضمه ذهني ميشه .

تا چند روز فقط بايد متن هاي  روان  بخوني . رمان بي رمان!

با توجه به اينكه همه ما تجربه هاي ناخوشايندي و حتي دردناكي در ارتباط با تغذيه و بيماري و دارو خوردن داشته ايم ، فكر مي كنم كه ارزش داشته باشد سعي كنيم كمي بين قوانين ذهن و جسم مطابقت ايجاد كنيم و ملموس تر خود را درگير بيماريهاي ذهن كنيم.

 

گام نخست – فراهم کردن غذای مناسب برای ذهن

اول از همه بايد شروع به فراهم كردن غذاي مناسب براي ذهنمان کنیم ، همه ما کم کم تجربه می کنیم كه چه غذايي با   

بدنمان سازگارست و کدامیک ناسازگار! با اين حال براي ما كمي سخت است يك تكه كيك شكلاتي هوس انگيز

( ترجيحا كيك شكلاتي بي بي !!)  را كه در حافظه مان با چاقي براي جسم همراه است ، رد كنيم .

 در عوض عادت كرديم به اينكه هر چيزي را كه مي گويند براي جسم مناسب است ، به راحتي از كنارش بگذريم.

 

 

به دنبال تطابقي بودم كه به ذهنم آمد اينطور موضوع را مطرح كنم : در ذهن ما بعضي از متن ها در عين حال كه برايمان محبوبند، تا چه اندازه دير هضمند و با اين حال ما بارها وقت صرف خواندنشان مي كنيم . به اين موضوع دقت نمي كنيم كه در هر مقطع سني بايد موضوع مقتضي همان سن را مطالعه كنيم. ذهن ما در كودكي ظرفيت و آمادگي يك كتاب فلسفي و يا آمادگي مطالعه ي رمان جنايي را ندارد و در جواني مقاطعي كه ذهن ما نياز به آرامش دارد و باید مباحث مرتبط با این سن را مطالعه کند( كتب آموزشي ، علمی هدفمند ) تازه به فكر مطالعه ي موضوعات حاشيه اي مي رود.

تا به اينجا، دنبال كرديم ارتفاعي پست را !  و سنگینی سبکی را !  ، همه از پرخوري بي مورد گفتیم و بي حساب و كتاب عمل کردن ذهن را تقبیح کردیم و حال  از مقهورین ذهن  می گويیم ؟ ...ویل للمطففین!

عزيزاني كه از سوءهاضمه ذهن رنج مي برند یا ناآگاهانه با ذهنشان قهر کرده اند ، هر از چند گاهي فقط جدول ضرب را به ياد مي آورند!! معلوم نیست چند سال گرسنگي ذهن را تحمل كرده اند و حالا حالاها تصمیم ندارند از این لاقیدی درون دست بردارند؟...

اگر اين تطابق ما فقط براي لحظه اي توان ملموس بودن را مي يافت ، اينان مثل كوچه گرداني بودند كه از فرط گرسنگي و تشنگي به دنبال كاغذ پاره مي گشتند و با ادامه همين روند نبايد بيشتر از چند روز در انتظار پايان حیاتشان باشيم.

 

نمي دانم عبارتی به عنوان ذهن چاق وجود دارد يا نه !!

ولي فكر مي كنم يكي دو ذهن را ديده ام كه بسيار فربه شده اند ، طوريكه حتي نمي توانند پا به پاي ابتدايي ترين

 بحث هاي آموزشي پيش بروند ، بحث هاي معمول روزمره را جرات پيدا نمي كنند ادامه دهند ،   حتي   نمي توانند

براي نجات  جانشان  پشت یك   سنگر منطقي  پناه بگیرند  .  معمولا به سرعت در  تنگناي  مجادله ها  و  نزاع هاي

علمي گير مي افتند و خلاصه به درد هيچ كاري نمي خورند جز اينكه مثل كودك نوپايي تاتي تاتي كنند ( البته بازهم اگر ....)

 

 گام دوم – مصرف بی رویه!؟

این بدیهی است که اگر هم بدانيم غذايمان سالم و كافي است نبايد به يك باره در يك وعده غذايي ، مقدار زيادي از آن را مصرف كنيم .

تك بعدي بودن بسيار مضر است . مخصوصا در مقطع سنی مورد بحث ما (دوران پویای نوجوانی و جوانی) !

نباید این سبک و سیاق را دنبال کنیم که به صورت ارثی و سنتی ذهن به صورت صفر و يك عمل كند .

 البته اين موضوع به واسطه عادت هاي غلط گذشته نه چندان دور ماست . اغلب ذهن ما فقط دو بعد پيدا مي كند ،

هرگاه نيازي باشد در پي برطرف كردن آن بر مي آييم و هرگاه هم نيازي نباشد ... خوب مشخص است

كه ذهن به حال خود رها مي شود . بايد ذهن را از اين حالت خارج سازيم ، تنوع و نياز را همزمان با هم داشته باشيم

 به اين معني كه نيازمان را  فقط  با يك نوع خوراك پذيرا  نباشیم . مي توانيم به جای حجم زيادي از يك نوع خوراك ،  چند نوع خوراك از همان خانواده با مقدار كمتر را جایگزین کنیم. براي رفع تشنگي مي توان 2 ليتر آب نوشيد بدون لذت بردن و يا اينكه در يك سيني يك ليوان چاي ، يك ليوان شربت ، يك ليوان آب براي رفع عطش باشد آنگاه ممكن است فقط يك نوع از آنها را بنوشيد ولي احساس شما بسيار متفاوت خواهد بود .

اين نكته در ذهن هم صادق است ، به اين معني كه صرفا فقط يك نوع كتاب را طي چند نوبت مطالعه كنيد و احساس خستگي به شما دست دهد يا اينكه منابع مختلفي را مورد مطالعه قرار دهيد و اين بار نتيجه كاملا متفاوت است !!!  

 

 

گام سوم – چرخه هضم

 

بعد از فراهم كردن نوع ، مقدار و تنوع مناسب غذاي ذهني ، تنها نكته اي كه باقي مي ماند اين است كه حواسمان باشد غذا ها را خوب بجويم تا بی جهت معده را به درد سر نیندازیم ، فاصله زماني مناسبي بين وعده ها قرار دهيم تا هضم به صورتی مناسب انجام گیرد . نه افراط باشد نه تفريط . به طوريكه غذا را با عجله و بدون جويدن قورت دهيم تا غذا سریعتر هضم شود و يا آنكه آنقدر غذا را آرام بخوريم كه غذا سرد شده و از دهن بيفتد .

اين دو نكته ( فاصله بين وعده ها و خوب جويدن ) در مورد ذهن هم صادقند .

 

 

 

تفاوت فقط در اين است كه فاصله وعده های غذایی برای بدن حداقل سه يا چهار ساعت می باشد

ولی برای ذهن حداکثر 10 الي 15 دقيقه. البته شايد اين عدد در تمام آدمها يكسان نباشد ولي معمول آن همين رقم است!!

براي مثال اگر حجم مطالعه شما براي يك وعده مطالعه 80 دقيقه باشد شما مي توانيد آنرا به دو زمان 40 دقيقه اي تقسيم كرده و بين آن يك استراحت ذهني داشته باشيد. البته بايد حواسمان باشد در آن 15 دقيقه بايد ذهن را در دنده خلاص قرار دهيم ؛ یعنی اصلا فکر نکنیم و اگر ذهن ما ناخودآگاه به کار افتاد به هر موضوعي غير از مطلب مورد مطالعه فكر كنيم . اطمينان داشته باشيد ميزان انعطاف پذيري و پويايي ذهن شما در این زمان كوتاه بسيار شگفت انگيز مي شود. دنده خلاص ذهن هم مي تواند در هر شخص متفاوت باشد به بيان ساده تر به دنبال علايق شخصي برويد مثل : عبادت /گوش كردن به موسيقي / گپ چند دقیقه ای با خانواده / بستن چشم و چند لحظه آرامش و ...

 

خوب جويدن هم اگر بخواهد ذهني شود اينگونه مي توان گفت: عمق دادن به فكر و موضوعي كه مي خوانيم.

تعمق به موضوعي كه مي خوانيم به ظاهر امريست ساده و دم دست ولي غافل از آن هستيم كه يكي از اصلي ترين مشكلات ذهن ما همين عميق شدن در موضوع مورد مطالعه است. هر شخصي که مطالعه می كند معمولا در حين مطالعه از جويدن آن پرهيز مي كند و آنرا به راحتي قورت داده تا بدون هضم وارد مراحل بعدي سوخت و ساز شود .اينكه نمي توانيم در حين مطالعه تمركز داشته باشيم و فقط به همان موضوع فكر كنيم مشكلي است كه به علل گوناگون رخ مي دهد و مي توان آنرا در رفتارهاي ديگر شخص ، هم ملاحظه كرد. (عدم اهميت به موضوع، بي حوصلگي حين مطالعه ،خستگی های زودرس ، ... کسب نتایج نامطلوب!)

 

وقتي ادبيات مي خوانيم به فكر رئال مادريد و خوزه مورينيو هستيم و بالعكس حين تماشاي فوتبال نگران عقب افتادگي در درس ادبيات !!!! اینجاست که از هيچكدام لذت كافي را نمي بريم . علت اين است كه هنوز مفهوم تمام شدن کار را در نیافته ایم ، کارها را كامل به سرانجام نمي رسانيم ، این همان عدم تعمق است،به میزان کافی موضوع رانجویدن است.در اصل به يك عمق خيالي قدم گذاشته ايم واگر تصورمان این است که غرق موضوع شده ايم،  به واسطه وهمي بودن آن مجددا به سطح هميشگي بر مي گرديم. 

در موارد روزمره هم مثل غذا خوردن اين مشكل وجود دارد بطوريكه هنگام غذا خوردن هم نمي توانيم آنرا خوب بجويم و از آن لذت ببريم . فقط كاري را به صرف انجام آن پيش مي گيريم ، نوع و كيفيت اين عمل زياد مهم نيست . و اين مي شود كه امراض جسمي و روحي به دنبال ما مي آيند .

 

 

 

 

ذهن ما هم از دو حال خارج نيست :

 

1-   عزيزاني كه خوراك براي ذهن دارند ولي نمي دانند چگونه بجوند كه اينها به چاقي ذهن مبتلا هستند و نياز به يك دكتر تغذيه ذهن دارند .

2-   عزيزاني كه خوراك ندارند و اگر خوراكي هم به آنها تعارف مي شود به واسطه بی اشتهایی پس مي زنند . اينها هم از لاغري مفرط رنج مي برند به اين معني كه ذهن آنها دچار سوءهاضمه شده و قد و وزن ذهن آنها با هم متناسب نيست. در اين مورد بیماران را  مي بايست كمي به سمت خوراك هاي سبك سوق داد ( كافكا ممنوع ) و كم كم آنها را عادت داد كه متداوم و مستمر به سراغ خوراك هاي مناسب بروند .

 

 

 

ابتدا باید یک نکته را به شما ولی محترم یاد آوری مینماییم :

 

آنجا که هر چقدر وقت صرف کنید سود می برید تنها همین جاست نزذ فرزندان خود! 

حال شما پس از مطالعه اين متن مي توانيد يك بیمار تغذيه ي نامناسب ذهني را شناسايي كنيد .

به او دقیق تر نگاه كنيد،  متوجه مشكلش شويدو ...    او را مي بينيد كه بسيار اطرافش را شلوغ كرده ،

مي بينيد كه به طور يكنواخت طواف گونه، دور اتاق مطالعه مي چرخد ،

بشقاب پشت بشقاب تست مي كند ( كتاب پشت كتاب می خواند(البته فقط آنهارا از منظر خود می گذراند ))

و كماكان روي هيچكدام تمركز ندارد.

 نویسنده : مهدی ربیعی

پایا-مانا

 

 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 2 دی 1393برچسب:, | 18:13 | نویسنده : محمدعرفان فتحی |

.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • حسابدار